پیامدهای ناگوار رها کردن مجرمان سابقهدار در جامعه
نویسنده: دکتر محمد زاهدی اصل
حادثه تعرض مجرم سابقهدار به زنان و کودکان تأسفبار بود و آنهم اینکه فردی به رغم سوابق سوء بتواند مجدداً در جامعه چنین حادثه تلخی را خلق کند. تجاوز به کودکان معصوم و زنان هر کدام یک جنایت است، بنابراین این حادثه در دو بخش قابل تأمل است یکی دولت و نهادهای مسئول، دیگری خود مردم.
پیامدهای ناگوار رها کردن مجرمان سابقهدار
وظیفه و نقش دولت و نهادهای مسئول
در این بخش طرح این پرسش ضرورت دارد که چرا وقتی یک جرم سیاسی اتفاق میافتد در دولت پیگیری میشود و فرد خطاکار از خیلی از حقوق محروم میشود و به نوعی تحتنظر قرار میگیرد، اما وقتی جنایتی مثل این حادثه صورت میگیرد از متهم که از مجرمان سابقهدار است مراقبت نمیشود؟
در مقابل جرم صورت گرفته و متهم آن، نهادهای مسئول از نیروی انتظامی تا سازمان زندانها به نوعی مسئولیت دارند. چطور فردی بهرغم همه سوابق (همانند این مجرم با ۱۵ فقره سابقه) در جامعه به راحتی همان جرمها را با شدت بیشتر انجام میدهد؟ در اینجا یک پرانتز باز میکنم و میگویم در یک همایشی که در قوه قضائیه برگزار شد و در آن مجازات جایگزین مطرح شد، همه اتفاق نظر داشتند که در مجازاتهای ما زندان نمیتواند آدمها را اصلاح کند. فلسفه وجودی زندان برای اصلاح رفتار است، ولی متأسفانه زندانها تبدیل به مرکز بدآموزی شده و افراد خطاکار در زندان آموزش میبینند و خطرناکتر میشوند و وقتی بیرون میآیند به حال خود رها میشوند.
بنابراین باید قبول کنیم زندان اصلاح نمیکند بلکه بدآموزی را بیشتر و آدمها را در جرمشان متخصصتر میکند. باید تدبیر جدی اندیشیده شود و تدبیر جدی برای مراقبت بعد از خروج اتخاذ شود.
افرادی که متعدد مجرم شناخته شدهاند و سابقه طولانی در جرائم و زندانی شدن دارند چرا نباید مراقبت بشوند؟ نهادهای مسئول نمیتوانند تدبیری اتخاذ کنند و کنار آن علمای جامعه کمک کنند تا راههای عملیتری اتخاذ شود تا مثل مجرمان سیاسی از بعضی حقوقها، روابط و مناسبات محروم باشند و تحت نظر باشند؟ به خصوص افرادی که نشان دادهاند اصلاح پذیر نیستند و سابقه طولانی در جرم دارند و برای مسئولان شناخته نشده هم نیستند؛ چراکه پرونده آنها در سازمان زندانها و دادگاهها هست و باید تحت نظر قرار بگیرند؛ چراکه اگر این شرایط مهیا بود این اتفاق و اتفاقات مشابه پیش نمیآمد. عدم مراقبتها و نظارت است که فضا را برای مجرمان مهیا میکند تا وارد فضایی شوند که جرمهای سنگینتری را مرتکب شوند.
در مقابل جرم صورت گرفته و متهم آن، نهادهای مسئول از نیروی انتظامی تا سازمان زندانها به نوعی مسئولیت دارند. چطور فردی بهرغم همه سوابق (همانند این مجرم با ۱۵ فقره سابقه) در جامعه به راحتی همان جرمها را با شدت بیشتر انجام میدهد؟ در اینجا یک پرانتز باز میکنم و میگویم در یک همایشی که در قوه قضائیه برگزار شد و در آن مجازات جایگزین مطرح شد، همه اتفاق نظر داشتند که در مجازاتهای ما زندان نمیتواند آدمها را اصلاح کند. فلسفه وجودی زندان برای اصلاح رفتار است، ولی متأسفانه زندانها تبدیل به مرکز بدآموزی شده و افراد خطاکار در زندان آموزش میبینند و خطرناکتر میشوند و وقتی بیرون میآیند به حال خود رها میشوند.
بنابراین باید قبول کنیم زندان اصلاح نمیکند بلکه بدآموزی را بیشتر و آدمها را در جرمشان متخصصتر میکند. باید تدبیر جدی اندیشیده شود و تدبیر جدی برای مراقبت بعد از خروج اتخاذ شود.
افرادی که متعدد مجرم شناخته شدهاند و سابقه طولانی در جرائم و زندانی شدن دارند چرا نباید مراقبت بشوند؟ نهادهای مسئول نمیتوانند تدبیری اتخاذ کنند و کنار آن علمای جامعه کمک کنند تا راههای عملیتری اتخاذ شود تا مثل مجرمان سیاسی از بعضی حقوقها، روابط و مناسبات محروم باشند و تحت نظر باشند؟ به خصوص افرادی که نشان دادهاند اصلاح پذیر نیستند و سابقه طولانی در جرم دارند و برای مسئولان شناخته نشده هم نیستند؛ چراکه پرونده آنها در سازمان زندانها و دادگاهها هست و باید تحت نظر قرار بگیرند؛ چراکه اگر این شرایط مهیا بود این اتفاق و اتفاقات مشابه پیش نمیآمد. عدم مراقبتها و نظارت است که فضا را برای مجرمان مهیا میکند تا وارد فضایی شوند که جرمهای سنگینتری را مرتکب شوند.
وظیفه و نقش مردم
در این مورد مخاطب مردم خوب کشورمان هستند. آنها باید حواسشان را جمع و دقت بیشتری کنند. جامعه ما وضعیت مطلوبی به دلیل بیکاری، شرایط اقتصادی و… ندارد. البته این وضعیت برای همگان مشابه نیست، اما باید بدانیم آدمهای جامعه تحت تأثیر شرایط مختلف ممکن است مرتکب جرم شوند. البته نمیخواهم احساس عدم امنیت را تشدید کنم، بلکه هدف تشدید احساس مراقبت و ضرورت آن است که باید تقویت شود. مردم باید خود مراقبتی لازم را داشته باشند و حواسشان جمع باشد تا به عنوان مثال برای هر فرد غریبه و هر فردی که در لباس مبدل با بهانههای مختلف، اعتماد نکرده و در را باز نکنند. آن هم در مجتمعهای مسکونی چند واحده که خانوادههای زیادی زندگی میکنند بنابراین خطرات بیشتری آنها را تهدید میکند و نیاز است به هشدارهای پلیس در رابطه با مجتمعهای مسکونی و آپارتماننشینی توجه بیشتر کنند. در این زمینه نیز معمولاً زنان و کودکان در معرض خطر بیشتری قرار دارند. به هر حال باید بدانیم جامعه ما تحت فشار است و انواع بزهها در آن وجود دارد. وقتی آمار بالای معتادان را میشنویم باید قبول کرد افراد درگیر با اعتیاد با توجه به اینکه گزارش شده ۷۰درصد جرائم مربوط به اعتیاد است، برای تهیه و مصرف آن محتاج است و به هر جنایتی برای رسیدن به مواد دست میزند. مردم بهترین ناظران هستند. آنها باید به نیروی انتظامی و به مسئولان اعتماد داشته باشند و اگر رفتار مشکوکی دیدند به پلیس و نهادهای دیگر اطلاع دهند تا فضا با مراقبت خود مردم امنتر شود و این اتفاقات رخ ندهد. این مراقبت طبیعتاً در کلان شهرها باید بیشتر باشد؛ چراکه در کلانشهرها بنا به ویژگیهای خاص آن این قبیل اتفاقات نسبت به شهرهای کوچک بیشتر میافتد. همچنین اگر والدینی مجبور هستند بچهها را تنها بگذارند و زنی در خانه تنها باشد باید به هشدارهای پلیس توجه بیشتری شود.
بنابراین هر دو بخش، مسئولان و مردم باید دست به دست هم دهند تا فضا امنتر و از فجایعی که دل انسان را به درد میآورد جلوگیری شود. ما میخواهیم جامعه خودمان را به جهانیان معرفی کنیم. بنابراین با تأکید قرآن کریم به امنیت و رفاه و اینکه لازمه آن تفاهم و همدلی و مراقبت بیشتر و نظارت عمومی است، احساس مسئولیت نهادهای ذیربط میتواند فضایی را بهوجود بیاورد تا شاهد این قبیل حوادث تلخ نباشیم.
بنابراین هر دو بخش، مسئولان و مردم باید دست به دست هم دهند تا فضا امنتر و از فجایعی که دل انسان را به درد میآورد جلوگیری شود. ما میخواهیم جامعه خودمان را به جهانیان معرفی کنیم. بنابراین با تأکید قرآن کریم به امنیت و رفاه و اینکه لازمه آن تفاهم و همدلی و مراقبت بیشتر و نظارت عمومی است، احساس مسئولیت نهادهای ذیربط میتواند فضایی را بهوجود بیاورد تا شاهد این قبیل حوادث تلخ نباشیم.
نقش والدین و نظام آموزشی
ما بحثی داریم به نام مهارت زندگی. این مهارت زندگی باید آموزش از زمان بدو تولد باشد و خانوادهها به کودکان مراقبت از خود را آموزش دهند. بخشی از این مسئولیت متوجه نهادهای آموزشی مثل آموزش و پرورش و دانشگاههاست که متأسفانه در کتابها و مدارس خیلی وارد این مباحث نمیشوند. البته اخیراً کمی حساسیت ایجاد شده، اما بخش قابل توجهی از آن بر عهده خانوادهها و والدین است. باید جسارت زندگی کردن و جسارت نه گفتن را به بچههایمان یاد دهیم تا به درخواستهای نامشروع و مشکوک جواب نه دهند.
آموزش و پرورش و نهادهای علمی کشور و خانوادهها مسئولیت دارند که در این راستا همت کنند. بخش قابل توجه مصیبت از اینجا شروع میشود که کودکان به انتظارات دوستان و افراد نه نمیگویند. به موقعیتهایی که به نوعی در مسیر زندگیشان قرار میگیرد مقابله نمیکنند و گاهی تحتتأثیر آن موقعیت ممکن است وضعیتی پیدا کنند که به بزه و کار خلاف کشیده شوند. بنابراین آموزش مهارت زندگی اهمیت دارد تا کودکان بدانند اگر کسی با کلامهای فریبنده و به بهانههای مختلف خواست وارد حریم شخصی از جمله خانه شود در مقابل آن مقاومت کنند. همه این موارد زوایایی از زندگی است که باید از طریق یادگیری به کودکان انتقال داده شود تا با خود مراقبتی شاهد این قبیل حوادث تلخ نباشیم.
آموزش و پرورش و نهادهای علمی کشور و خانوادهها مسئولیت دارند که در این راستا همت کنند. بخش قابل توجه مصیبت از اینجا شروع میشود که کودکان به انتظارات دوستان و افراد نه نمیگویند. به موقعیتهایی که به نوعی در مسیر زندگیشان قرار میگیرد مقابله نمیکنند و گاهی تحتتأثیر آن موقعیت ممکن است وضعیتی پیدا کنند که به بزه و کار خلاف کشیده شوند. بنابراین آموزش مهارت زندگی اهمیت دارد تا کودکان بدانند اگر کسی با کلامهای فریبنده و به بهانههای مختلف خواست وارد حریم شخصی از جمله خانه شود در مقابل آن مقاومت کنند. همه این موارد زوایایی از زندگی است که باید از طریق یادگیری به کودکان انتقال داده شود تا با خود مراقبتی شاهد این قبیل حوادث تلخ نباشیم.
منبع: روزنامه جوان